web 2.0

۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

اثرات چهارشنبه سوری


چهارشنبه سوری و حاشیه های قبل و بعدش مجبورم کرد یه خورده از مغزم کار بکشم و نگاهی به جشن ها عزاداری هایی که داریم بندازم . 
بعد از اینکه یه کم فکرم از خواب ناز بیدار شد رفت سراغ حافظه ی تاریخیش ( خداییش حافظه ی تاریخی عجب چیز توپیه
 با مقایسه خاطراتی که به یادم می اومد و اون چیزایی که الان دارم میبینم ، فقط به حال خودم و هم وطنام افسوس می خورم . البته یه خورده ! چون می دونم خیلی ها هم هستن که این چیزا تو کتشون نمیره ( یکیش خودم) ، آها اون چیزا رو هم الان میگم .

شاید به پست شما هم خورده باشه منظورم زمان بچگیتونه که: بابا اینقدر نخند ، زشته مامان آدم باید سنگین باشه ، دختر که نباید اینقدر بخنده ، پسر باید سنگین رنگین باشه، دختر یا پسر فلانی عجب بچه ی سر بزیر و ساکتیه  و ........( نتیجه ی اخلاقی : هر چه غمگین تر بهتر )

توی تقویمتون رو یه نگاه بندازین یه عالمه وفات و شهادت و روزای غمگین داریم و یه عالمه هم میلاد و جشن . توی اینجایی که ما زندگی میکنیم زیاد میونه ی خوبی با تولد و جشن ها ندارن . اما توی وفات و عزاداری ها حسابی می ترکونن . حسابیا!

توی فامیل خیلی ها قهر ، قطع رابطه و از این حرفا وجود داره و غیر قابل گریزه . حالا مسئله اینه اگه شادی و عروسی باشه که محال آشتی و رفع کدورتی به وجود بیاد . اما امان از روزی که خدایی نکرده یکی بمیره ، سر عذرخواهی با هم دعواشون میشه . 

حالا یه مثال دیگش هم مراسمیه که دیگه مردم خودشون حال می کنن توش شاد باشن و بزنن و برقصن . کسی هم شکایتی نداره .البته اکثر اوقات . مثل چهارشنبه سوری و مراسمی از این دست ( البته بگم که تازگیا به بعضیا حق میدم از دست بعضی دیگه شاکی باشن ) این وقته که دولت و پلیس و بعضی جاهای دیگه بجای اینکه بیان یه بستر مناسب رو واسه شادی مردم فراهم کنن، همه با هم بسیج می شن که صورت مسئله رو پاک کنن .برادر من ! یه کم بذارین مردم تخلیه ی انرژی بشن ، هیجاناتشون خالی بشه ، خداییش اگه دیگه اومدن پاچه ی شما ها رو از جا بکنن!

یه نمونه دیگش همین سیمای جمهوریه اسلامیه محترم خودمون . که انگار نافش رو با غم و گریه و ماتم بریدن . واسه عزاداریا سنگ تموم می ذارن. اما چی بگم که ناگفتنش بهتره واسه تولدها و جشن ها یه مولودی هایی پخش می کنن که خداییش هیج فرقی با مداحی ندارن . الا صدای دست زدن که اگه اون رو هم حذف کنن سنگین ترن . خوب به مردم حق بدین برن سراغ ماهواره ، حداقل اونجا یه خورده روح خودشون و جد آبادشون شاد میشه . 

این همه آسموون ریسمون به هم بافتم که بگم : شادی و خوشی و زندگی کردن حق مسلم ماست ، اگه بیشتر بهمون نمیدین تو رو به روح پدرتون همینایی رو که داریم ازمون نگیرین . بخدا هزینه ی درمان افسردگی ملت خیلی بیشتر از شاد کردن اوناست . 
واسه این که همه چیز رو گردن بقیه نندازیم خودمون هم باید یاد بگیریم شاد باشیم و شاد زندگی کنیم . نه فقط اینکه زنده بمونیم .

یه پیشنهاد : آقا بیاین صدا و سیما رو بدین دست شیرازیا . به خدا نصف کمبود شادیمون برطرف میشه .



پی نوشت : اگه نگم عذاب وجدان میگیرم . مردم کم کم دارن نشون میدن که خودشون با دستای خودشون می خوان این وضع رو آروم آروم عوض کنن . به عبارتی می خوان زندگی کنن نه اینکه فقط زنده بمونن

2 نظرات:

مهراوه گفت...

سال نوت مبارك آقا سيوش من ازشيراز هزار تا خاطره خوب و شاد دارم ايضا از شيرازي جماعتش

درنین گفت...

سلام

خوب ، دلنشین و عالی‌ نوشته بودید.

بهترین ها